عشق یعنی ح ، سین ، یاء و نون
ای خلایق بنویسید به سنگ لحدم
/
من فقط عشق حسین ابن علی را بلدم
//
ننویسید که او نوکر بدبختی بود
/
بنویسید که او منتظر مهدی بود
بسم رب الحسین از روزی که در عبورِ قدم هایت، نامت را بر سینه ام حک کردی... از تو میگویم آن قدر تا حل شوم در تو.... تمرین میکنم قصه گویی را برایِ میوه ی قلبم: یکی بود،یکی نبود زیرِ گنبدِ کبود یه آقایی تو کربلا همه ی داراییش رو پیشِ رویِ پروردگارش گرفت.... آیا می پدیری قربانی را از من؟!! حسین جان! آیا می پذیری از من؟؟ همه دارایی ام سر جمع میشود کمی آرزو و رؤیا ببخش که ناچیز است آرزوهایم را در راهِ تو به مسلخِ قربانگاه می فرستم ناقابل است مهریه ای که با نامت آمیختم باشد که سایه ی عنایتت مستدام بر سرِ من و همسر و حسین متولد نشده مان قط تو را به جانِ مادرت زهرا مؤاخذه ام نکن از برایِ شکوه... ضعفِ ایمان است دیگر... بغض هایِ ملکوتی ترین لحظه هایم که می بایست با خنده و سرمستی جاری میبود را به نامت میزنم... آیا می پذیری از من؟!! قربانی میکنم آرزوهایِ دخترانه ام را... همه اش را بر زمین میگذارم.... در پیشِ پایِ تو.... پیوند میزنم روحم را با روحِ هدیه ی علی ابن موسی الرضا.... در حضورِ یاسِ ارغوانی... و با اجازه از محضرِ صاحبِ عصر ساده و بی پیرایه... اقتدا میکنم به شهدا... قربةً الی الله... تأخیر نوشت : جمعه 31 شهریور سال 1391 عکس نوشت : آخ که بر دلم موند...
By Ashoora.ir & Night Skin